در مورد کودکی و نوجوانی این اعجوبه اطلاع چندانی نیست چون سانی بوی ، تمایلی به مصاحبه با دیگران نشان نمی داد و از این بابت روایتگر چندان قابل اعتمادی هم نبود. آنچه مسلم است این که او در سنین نوجوانی نواختن سازدهنی را بدون هیچ معلمی و بدون آشنایی با نت خوانی شروع کرد. سانی بوی برخلاف اغلب نوازندگان بلوز دوران کودکی آرامی را گذراند و تا سنین ۳۰ سالگی و بیشتر در کنار خانواده زندگی می کرد و بیشتر وقتش صرف کشاورزی و کار در مزرعه می شد. او در اواسط دهه ۳۰ به دنبال شغل بهتر به هلنا در ایالت آرکانزاس عزیمت کرد. هلنا در دهه ۳۰ به مرکز موسیقی بلوز در دلتا تبدیل شده بود و پذیرای بسیاری از بزرگان بلوز مانند رابرت جانسون ، هاولین و ولف و المور جیمز بود. این شهر حدود ده هزار نفر جمعیت داشت که ۷۰ درصدشان سیاهپوست بودند. سانی بوی ویلیامسون سلطان نوازندگی سازدهنی بلوز ، با اون لب و لوچه ی آویزانش کاری کرد که در آن دوره ی رونق آپارتاید ، آن 30 درصد هم برایش دست می زدن !!! در نوامبر سال ۱۹۴۱ سام اندرسون نخستین رادیوی محلی هلنا را تاسیس کرد. تا قبل از آن مردم هلنا، رادیوی محلی نداشتند و تنها برنامه های رادیوی ممفیس را دریافت می کردند. سانی بوی توانست در دسامبر آن سال در یک برنامه رادیویی به اجرای زنده بلوز بپردازد. این برنامه با پشتیبانی یک شرکت مواد غذایی که محصولاتش را با نام تجاری کینگ بیسکویت به بازار عرضه می کرد، اجرا می شد. اسم این برنامه کی بی تی بود. سپس سانی بوی و گروهش آهنگ های خودشان و یا آهنگ های درخواستی را که مردم از طریق برنامه مطرح می کردند برای شان می نواختند . به کمک این رادیو شهرت سانی بوی روز به روز بیشتر شد و او توانست دامنه فعالیتش را تا مناطق شمالی تر دیترویت و شیکاگو گسترش دهد. این برای نخستین بار در تاریخ دلتا بود که خواننده یی توانسته بود برای خودش یک حامی مالی دست و پا کند و به واسطه رسانه رادیو به شهرت برسد
در اوایل دهه ۱۹۶۰ سانی بوی برای اجرای چند کنسرت به اروپا رفت و تصمیم به اقامت در آنجا گرفت وبا گروه های جوان و مطرح انگلیسی همچون آنیمالز و گروه یاردبردز همکاری کرد، اما در نهایت نتوانست در اروپا بماند و به می سی سی پی بازگشت. هنگامی که از او پرسیدند به چه دلیل به وطن بازگشته او پاسخ داده بود : «آمدم خانه تا بمیرم». در همان سال ۱۹۶۵ که سانی بوی به هلنای می سی سی پی بازگشته بود گروه باند هم در آن شهر اقامت داشتند ، همان گروهی که مارتین اسکورسیزی راجع به آنها مستند آخرین والس را ساخت. با پیگیری یکی از نوازنده های گروه آنها افتخار این را پیدا کردند تا یک شب به همراه سانی اجرایی زنده داشته باشند و پس از همین اجرا سانی بوی در روز ۲۵ مه ۱۹۶۵ در خانه اش درگذشت
اینو ببینید اینو ببینید اینو ببینید . همیشه سه بار گفتن نشون دهنده ی تاکیده ، به خدا
.
این کامنت
بیتا هم درباره ی سانی بوی ، حیفه ننویسم :
با لبهای بزرگش آن سازهای کوچک را بیرحمانه در خود فرو می کشید و دستان بزرگش را چنان به دور ساز حلقه می کرد که گویی در کار نوشیدن جرعه بزرگی آب باشد. از دست ها و انگشتانش برای شکل دادن به نت ها و تغییر دادن اصوات استفاده می کرد و در هر چیزی که می خواند یا می نواخت حس زمان بندی بی نظیری حاکم بود که از بهترین درامرهای بلوز هم دقیق تر بود
0 نظرات:
ارسال یک نظر